خلاصی و رهایی قشنگ بندگی
وقتی الله محبوب جمیل ودود بنده ای رو شامل فضل و لطفشون قرار میدن
چه خوشی ای می بره اون بنده
آزاد میشه ، چه آزادی میشه
خالص میشه چه خالصی، خالص از خودش که چه آزادی ای هست
میان بنده رو از خودش رها میکنن
میگن خودت رو رها کن، بسپار خودت رو به من
اختیارت رو بده به من
حرف من رو گوش کن، همه چی رو رها کن حرف من رو گوش کن
تسلیمم شو
من بقیه رو به عهده میگیرم
عقلش میشن، چشمش میشن، گوشش میشن، دهانش میشن و …
وقتی بنده خشمگین میشن، میگن خشمت رو به خاطر من بخور، بندگیمو کن
وقتی شهوت دارن، میگن شهوت رو کنترل کن، به خاطر من، بندگیمو کن
قبل هر کار ، بنده میان ببینن الله چی میخوان، اون کار رو میکنن
با توجه به حضور قشنگ الله
بندگی میکنن
بعد که آزادش کردن از غیر خودش
بعد بنده می بینه آزاده، خدا هم بندگیش بندگی نیست، آزادی هست از عم؛ تشویش، ترس ها، و یک عالمه اسیر کننده دیگه مثل هوس و خشم و هوس و تنبلی و … این چه بندگی ای هست که آزادترین آزادی و بزرگترین بزرگی است. گویی که گدای معلولی رو امیر و سالم کردی . کوری بینا و یتیمی پدر دار و حقیری عزت مند و اسیری آزاد شده. عزت ها برگشته .
آخه چه رهایی ای ، چه آزادی ای قشنگ تر از این
و وقتی بنده میره تو مسیر بندگی
برای نزدیک کردن بنده به خودشون ؛ نه به حرف که در عمل می سنجن
مرتب از بنده امتحان میگیرن تا ببینن چقد تو بندگی ، در عمل بنده ان
و هر چه بنده خالص تر نشون بده بندگیشو، بنده رو بیشتر میارن سمت خودشون
خدایا بندگیت رو از ما نگیر . نزار فراموش کنیم این لحظه های خیلی قشنگ رو . شکرت میکنیم این آزادی رو. ما که در حق قشنگی و کرامت نمیتونیم شاکر باشیم . خواب چیره میشه بر ما و فراموشی حاکم . صبح تا شب و شب تا صبح شکرت قشنگترین آزاد کننده ها. آزادمون که کردین دیگه اجازه ندین فرصت داشته باشیم که برگردیم به چاه های خودمون . فرصت بهمون ندین .