ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿۲﴾
[اين] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بنده‏ اش زكرياست (۲)

 

إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا ﴿۳﴾
آنگاه كه [زكريا] پروردگارش را آهسته ندا كرد (۳)

 

قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿۴﴾
گفت پروردگارا من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نااميد نبوده‏ ام (۴)

 

وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا ﴿۵﴾
و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشينى] به من ببخش (۵)

 

يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ﴿۶﴾
كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسنديده گردان (۶)

 

يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا ﴿۷﴾
اى زكريا ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است مژده مى‏ دهيم كه قبلا همنامى براى او قرار نداده‏ ايم (۷)

قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿۸﴾
گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده‏ ام (۸)
قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿۹﴾
[فرشته] گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلا آفريده‏ ام (۹)
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿۱۰﴾
گفت پروردگارا نشانه‏ اى براى من قرار ده فرمود نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمى‏ گويى (۱۰)

سوره مریم

image_print

دیدگاهتان را بنویسید

یازده − هفت =